آثار ویژگیها و محدودیتهای سازمانهای دولتی
آثار ویژگیها و محدودیتهای سازمانهای دولتی را در یک پروژه مهندسی مجدد میتوان در این سه حوزه خلاصه کرد:
-1 تصمیم برای اقدام به مهندسی مجدد: از آنجا که سازمانهای دولتی بر بودجه تخصیصی اتکا دارند، انگیزه آنها برای کاهش هزینهها و بهبود کارایی عملیات کمتر میشود. در نتیجه مقاومت در برابر تطبیق با تغییرات انبوهی که مولود طبیعی مهندسی مجدد هستند بالا میرود و تطبیق کمتر و دیرتر اتفاق میافتد. به علاوه سازمانهای دولتی به دلیل انحصار در خدمات الزامآور و اجباری (که ناشی از مأموریت مشخص آنهاست)، تمایل چندانی به مهندسی مجدد ندارند. همچنین مدیران دولتی چندان به نوآوری شهره نیستند و عموماً محافظهکاری و ثبات بیشتر در اقدامات از خود بروز میدهند که خود در عبور از مرزهای ذهنی مانع ایجاد میکند.
از آنجا که سازمانهای دولتی معمولاً در معرض بررسیهای متنوع و چندگانه از سوی نهادهای صاحب اختیار (مثل دادگستری، قوه مقننه و ...) هستند، به نظر میرسد که اخذ تأییدیه برای برنامه مهندسی مجدد و فرایندهای بازطراحیشده در آنها با مشکلات بیشتری مواجه میشود. همچنین با توجه به گستردگی آثار فعالیت سازمانهای دولتی، ارزیابی تأثیرات و منافع پروژه مهندسی مجدد دشوار است. مجموعاً به نظر میرسد که قبول و اتخاذ تصمیم برای اقدام به مهندسی مجدد در سازمانهای دولتی کندتر از سازمانهای خصوصی اتفاق میافتد.
تعیین اهداف
-2 تعیین اهداف مهندسی مجدد: از آنجا که سازمانهای دولتی بیش از آنکه در معرض تعاملات واقعی بازار باشند، بر بودجههای تخصیصی اتکا دارند، به شاخصها و اطلاعات بازار (از قبیل قیمت، سود...) کمتر دسترسی دارند. این موضوع تعیین اهداف مهندسی مجدد را دشوارتر میکند. به علاوه تنوع و شدت فشارهای بیرونی بر تصمیمگیریها (از قبیل تقاضاها و رایزنیهای گروههای ذینفع، توصیههای نمایندگان مجلس و...) باعث بروز مشکلات در تعیین اولویتها و اهداف مهندسی مجدد میشود. علاوه بر این، از مدیران دولتی بیشتر انتظار میرود که با عدالت، مسئولیتپذیری، پاسخگویی و درستکاری رفتار کنند.
از طرف دیگر، سازمانهای دولتی بالنسبه با کثرت،تنوع، تعمیر پمپ وکیوم ابهام و تضاد اهداف مواجه هستند. به طور خلاصه این فاکتورها باعث میشود که تعیین اهداف، تعیین فرایندهایی که قرار است دوباره طراحی شوند و تعیین فرایندهای جایگزین، در سازمانهای دولتی با دشواری روبهرو شوند.
-3 اجرای مهندسی مجدد:
سازمانهای دولتی تحت محدودیتهای رسمی و قانونیای فعالیتمیکنند که استقلال عمل مدیر سازمان را کاهش میدهد. این موضوع باعث میشود که مشکلات طراحی مجدد رویههایی که برای فرایندهای بازطراحی شده لازم هستند افزایش یابد. همچنین گرایش به تعدد کنترلهای رسمی در سازمانهای دولتی باعث طولانیتر شدن زمان تأیید رویههای بازطراحیشده میشود. مدیران دولتی استقلال در تصمیمگیری و انعطافپذیری کمی دارند که نتیجه آن اختیار کمتر برای هدایت یک پروژه مهندسی مجدد و حتی عدم موفقیت پروژه است.
مدیران دولتی اختیار کمتری در مورد زیردستان خود دارند که نتیجه آن مقاومت بیشتر، سطوح بیشتر بازبینی، و استفاده بیشتر از مقررات رسمی است. از این رو کارکنان از سطح ناکافی توانمندسازی برای پشتیبانی فرایندهای بازطراحیشده برخوردار میشوند. از آنجا که بسیاری اوقات مدیران ارشد نقشهای سیاسی و نمایشی به خود میگیرند، تخصیص وقت و تلاش مدیران ارشد بخش دولتی در پیشبرد یک پروژه مهندسی مجدد ناکافی است. جابه جاییها و تعویض مدیران ارشد پس از رویدادهای سیاسی مثل انتخابات باعث قطع مداوم روند اجرای پروژه مهندسی مجدد می شود. با وجود همه این موانع، تجربه جهانی از اقبال روزافزون سازمانهای دولتی به مهندسی مجدد حکایت دارد.
به نظر میرسد
که رویکرد صاحبنظران این حوزه نیز، از بررسی موانع و شبهه در کارآیی مهندسی مجدد در بخش دولتی (در اواسط دهه90)، به تحلیل تجربیات و اشاعه روشها و توصیههای کاربردی برای انجام مهندسی مجدد در سازمانهای دولتی (در سالهای اخیر) تغییر جهت داده است. این موضوع نشان میدهد که با گذر زمان کوتاهی از آغاز تجربیات مهندسی مجدد در بخش دولتی، بیش از آنکه به فاکتورهای ذکرشده از منظر «محدودیت و مانع» نگریسته شود، با آنها به عنوان «ویژگی و تفاوت» سازمانهای دولتی، برخورد میشود.