مقادیر گزارش شده برای K، بین 0.2 و 20% تغییر می¬کنند [9] که بستگی به سرعت دافر و استوانه با پروفایل¬های نسبی نوار دندان¬اره¬ای و میزان فتیله دارد. سیمپسون [7] نشان داد که خصوصیات فیبری نیز مهم هستند از این جهت که تمایل به تولید کتان¬های میکروی نرم برای بدست آوردن تامین جریان های خطای کافی بار بیشتر در سیلندر و اصطکاک برشی کمتر و بازیابی خوب تراکم به منظور بدست آوردن مقادیر K بالاتر وجود دارد. هیچ توضیح فیزیکی¬ای برای این یافته¬ها ارائه نشده است و هیچ مطالعه دیگری، درباره اثر خصوصیات فیبری گزارش نشده است. کار بیشتر نیز باید در این حوزه صورت گیرد.
یک دیدگاه متداول این است که توده فیبری کم ورودی به فصل مشترک سیلندر/فلت یعنی بار فیبری کم روی سیلندر، منجر به کیفیت بهتر کاردینگ می¬شود [1]. به نظر می¬رسد که این امر دلالت بر این دارد که هر چه مقدار K بالاتر باشد، کاردینگ بهتر است زیرا توده فیبری کمتری بازیابی می¬شود تا به جرم منتقل شده به تیکرین افزوده شود. با این وجود، روش¬های متعددی برای افزایش K وجود دارد اما همگی آنها منجر به بهبود کیفیت کاردینگ نمی¬شوند. شکل 6 نشان می¬دهد که برای یک سرعت سیلندر و معین و تعداد فتیله ثابت، افزایش سرعت دافر موجب افزایش K و کاهش Pf می¬شود، در حالیکه حفظ سرعت دافر و تعداد فتیله ثابت و افزایش سرعت استوانه، K و Pf را افزایش می¬دهد. برای سرعت سیلندر و دافر ثابت، افزایش تعداد فتیله، K و Pf را کاهش می¬دهد.
اگر ماشین¬آلات جریان رو به بالای مشابهی به کار گرفته شود، آنگاه بهترین معیار از کاردینگ موثر، کیفیت نخ¬های ریسیده شده حلقه¬ای کاردینگ تولید شده است [49]. کار گوش و بادوری [38] نشان داد که برای آهنگ کاردینگ ثابت، با افزایش سرعت دافر یا سیلندر، K افزایش می¬یابد اما Q0 و معایب نخ کاهش می-یابند؛ هیچ روندی برای سفتی یا بی¬نظمی نخ یافته نمی¬شود. سینگ و سوانی، خصوصیات نخ¬های تشکیل شده از فتیله¬های متناظر را مقادیر K و Pi متفاوت مورد مطالعه قرار دادند و دریافتند که Pf مهم¬تر از دو پارامتر دیگر است که در آن، هر چه مقدار Pf بالاتر باشد، کیفیت نخ بهتر است. کافمن [50] گزارش کرد که هر چه بار فیبر روی فلت¬ها سبک¬تر باشد، کیفیت کاردینگ بهتر است. بنابراین، استفاده از Pf به معنای درک کافی از اهمیت لایه بازچرخشی نیست و اندازه بار توده فیبری در فصل مشترک سیلندر/فلت¬ها نیز همینگونه است.